ورود دخترها اکیدا ممنوع
پسرا میخایم با هم روی دخترا رو کم کنیم،هستین؟!!!
اینا رو از خودم در نیووردم ولی ببینید دخترا همه جا حقیرید.حتما تا آخرش بخونین يهود در آخرين بند از فرمانهاي دهگانهاش که به قول مشهور براي موسي ع، فرستاده، زنان را در رديف چهارپايان و اموال منقول قرار داده است. بر اين اساس، قوم يهود مانند همه اقوام جنگجو، زن را مايه مصيبت و بدبختي ميدانستند و او را فقط به اين دليل تحمل ميکردند که يگانه منبع توليد سرباز بود. جالبتراينکه مردان يهودي در دعاي صبحگاهي، از خداوند تشکر مي کنند که آنها را زن نيافريده است. کليسا، زن را بيارزش و او را موظف به اطاعت از مرد ميداند، زيرا مرد شبيه خداوند آفريده شده است. بنابراين، در آموزههاياين دين زن موجودي ناقص، کنيز و بردهاي در خدمت مرد است که مرد همواره بايد خود را از شر او در امان نگه دارد کشيشان فرانسوي در سال 586 ميلادي کنگرهاي تشکيل دادند تا با بحث و گفتوگو به نتيجه رسند کهآيا زن نيز مانند مرد انسان و داراي روح است و ميتواند مانند مرد عبادت کند وآيا شايستگي ورود به بهشت را دارد با خير؟! در پايان کنگره، آنها بهاين نتيجه رسيدند که زن انسان است، ولي براي خدمت به مرد آفريده شده و زن موجودي فاني است و جاودانگي ندارد. توماس آکويناس، دانشمند و روحاني برجسته مسيحي، ارزش و مقام زن را به مرحلهاي پايينتر از حد تصور رساند ، زن را کفو شيطان خواند. وي همچنين معتقد بود که زن با نخستين ويژگي طبيعت، يعني کمال جويي ناسازگار و با دومين ويژگي؛ يعني گنديدگي، فرتوتي و بدشکلي هماهنگ است. ديدگاه کليساي کاتوليک پيرامون ارزش زن، به روشني در سخنان فيلسوف مشهور انگليسي، برتراند راسل، آمده است. وي معتقد بود زن به صورت دروازه جهنم و امالفساد جلوه کرد. ازاينرو، بايد از فکر زن بودن خويش شرمنده باشد و به خاطر لعنتي که بهاين جهان آورده مدام، در توبه و نوحه به سر برد. بايد از لباس خود شرمنده باشد، زيرا يادگار سقوط اوست. در تمدنهاي مختلف نيز احترام و منزلت ويژهاي نداشت وي جزو کالاهاي تجاري براي خريد و فروش به بازار عرضه ميشد و بعد از فوت همسر حق زندگي نداشت. بسياري از يونانيها زن را موجودي پليد و حاصل عمل زشت شيطان ميدانستند. روميها و برخي از يونانيان براين باور بودند که زن روح انساني ندارد و روح انساني فقط در مرد قرار داده شده است. در نظر روميان، زن نماد شيطان و انواع ارواح شيطاني بود. بر همين اساس از خنديدن و سخن گفتن او جلوگيري ميکردند و بيشتر اوقات دهانشان را جز در موقع خوردن ميبستند. زنان رومي در حقيقت انسان به شمار نميآمدند، بلکه جزو اشيا بودند و پس از مرگ مردان، مانند اشيا به ارث برده ميشدند. در آيين هندو زن را پس از مرگ همسر، فداي او ميکردند و کنار جسد شوهرش ميسوزاندند واين سنت را /ستي ميناميدند. در تمدن چين،زن آنقدر بيارزش بود که وقتي دختري متولد ميشد، نزديکان خويشاوندان با تأسف فراوان به والدينش تسليت ميگفتند. چينيها، خدا را آفريننده پسر و شيطان را آفريننده دختر ميدانستند. در استراليا زن حکم حيواني اهلي را داشت که فقط براي شهوت راني و توليد نسل به کار ميرفت. رزش زن در تمدن ايران باستان نيز با تمدنها ديگر تفاوتي نداشت.
نظرات شما عزیزان:
در دين تحريف شده يهود، دختر، کالايي است که ميتوان آن را در هنگام تنگ دستي فروخت
سومريان حق داشتند زن خود را بفروشند يا در برابر وام خود، او را به طلبکار بدهند.
در تمدن هند، در قانوننامه مانو ، از زناناينگونه ياد ميشود: سرچشمه ننگ، زن است: سرچشمه ستيز، زن است. سر چشمه وجود زيرين، زن است. پس بايد از زن پرهيز کرد. بر اساس همين قانون، زن در تمام عمر بايد تحت سرپرستي کسي باشد؛ اول پدر، بعد همسر، بعد پسر و... .
در آيين بودايي که از اديان هندي است، زن چنين توصيف شده است: زن چون تمساح و نهنگ مخوف و خونآشامي است که در رود زندگي منتظر مينشيند تا شناوري را شکار خود کند.
در آيين برهمني نيز زن در بسياري از امور هم مرتبه پارياهاست که به كلي از جامعه رانده شده و افرادي ناپاک و محروم از حقوق انساني بودند.
ازاينرو، در نظر آنها پسر برکت و دختر لعنت بود. وقتي دختري به دنيا ميآمد، به نوکر دستور ميدادند آنقدر نوزاد را در آب نگه دارد تا خفه شود.
آنها دختران را ميفروختند و اگر به فروش نميرفتند، در دريا غرق ميکردند.
ازاينرو، در دوران قحطي او را ميکشتند تا گوشتش را بخورند. زن در نظر آنها چنان بيارزش بود که در هنگام مريضي، گاه او را خفه ميکردند.
به ويژه در دوران ساساني که زن نه انسان، بلکه شي به شمار ميآمد.
زن دراين دوران به اندازهاي کمارزش بود که حتي در انديشه و سخن و رفتارش از خود ارادهاي نداشت و روزانه سه بار بايد از همسر خود ميپرسيد که چه بگويد؟ چه بينديشد و چه بکند؟!
زن دراين دوران، مانند کالايي معامله ميشد و مردها زن اصلي خود را به طور موقت به همسري مردي ديگر درميآوردند که ازدواج با زن عاريتي نام داشت. دراين کار رضايت زن شرط نبود.
Power By:
LoxBlog.Com |